شما با 60 ساعت چه کار می کنید؟!
همراز_نوجوان
اردوگاه زندگی (قسمت چهارم)
دم رضا گرم!با اون همه فشردگی برنامه وقت گذاشت و با هم شروع کردیم به نوشتن برنامه برای من.خب می خواستم از بیشتر کارگاه ها و کلاس هایی که بود استفاده کنم.رضا گفت نکته اول اینه که برنامه ت رو با علاقه مندیات پرکنی.منم روی کاغذ هر چی تو برنامه اردو بود و دوست داشتم رو آوردم.از عکاسی بگیر تا کلاس والیبال.از بس از گرافیک تعریف کرد اونم آوردم تو برنامه.گفت تمام؟! یه نگاه انداختم دیدم چیز زیادی از قلم نمونده که ننوشته باشم?
رضا گفت خب حالا زمان هایی رو که تو اردو داری ریز بنویس.شروع کردم از نماز صبح که بلند می شدیم رو ساعت به ساعت روی کاغذ آوردن
5—6.30 نماز صبح
6.30—7ورزش صبحگاهی
7—8 صبحونه
8—9 ……
همینجور تا ساعت 9 که خاموشی بود.دیدم هر روز به جز برنامه های ثابتی مثل نماز و ناهار و شام و خواب حدود 10 ساعت زمان آزاد دارم.تو شش روز باقی مونده می شد حدود 60 ساعت.متعجب مونده بودم.رو کردم به رضا گفتم 60 ساعت؟!گفت تعجب کردی؟!با حسرت گفتم بعضی وقتا من برا یه کار 4-5 ساعتی می موندم چجور خودم رو تنظیم کنم اما حالا می بینم این همه زمان دارم و دستم برا چیدن جدول برنامه خیلی بازه.رضا می گفت اگه دیدمون نسبت به ساعات زندگی محدود به همون روز باشه برا خیلی از تصمیمات ناامید می شیم!چون اصلا وقتش رو نداریم.
رضا گفت جدا از بحث اردو به نظرت اگه 60 ساعت زمان داشته باشی چی کاری که علاقه داری رو انجام می دی.گفتم راستش تا حالا به داشتن 60 ساعت قلمبه فکر نکردم…راستش ممممم.تو فکر بودم که رضا پرید و گفت هر ساعت می تونی چند صفحه کتاب بخونی؟گفتم اگه کتاب رو دوست داشته باشم هر ساعت حدودا 30 صفحه رو با اشتیاق می خونم.رضا می گفت خب اگه این طور باشه شما تو این 60 ساعت می شه 6 تا کتاب 300 صفحه ای خوند.خیلی راحت می تونی یه مهارت رو با 60 ساعت وقت گذاشتن یاد بگیری اونم با یه مدرک معتبر و کلی چیز دیگه.
تازه فهمیدم 60 ساعت یعنی چی!البته 60 ساعتی که تو قالب برنامه باشه.دقیق مثل 60 تا تکه ماکارونی هستند که وقتی میان تو یه سازه کنار هم جمع می شن تازه یه قوت تازه پیدا می کنند.برنامه ریزی به جمع کردن و نظام بخشیدن به خورده برنامه های شما از اونها یه ابزار قوی برای پیشرفت شما می سازه…
به رضا گفتم خب بعدش ؟
این داستان ادامه دارد…
رسانه تخصصی نوجوانان فاطمی
@javane_no